2500 سال من سرخوردگی خیلیها را می فهمم، زخم خوردن خیلیها را میفهمم، نا امیدی و یاسشان را میفهمم که دلشان نمیخواهد رای بدهند خودم بعد از هژده تیر، بعد از سال هشتادوهشت و بعد از خیلی از اتفاقات دیگر همین حال را داشتم. نسل پدرومادرهایمان که چیزهای بدتری را دیدند فبها. اما خوب که فکر میکنم میبینم این سرخوردگیها، این زخمها و یاسها کاملا و کاملا طبیعی است آن هم در جامعهای که 2500 ,بدهیم ...ادامه مطلب
2500 سال من سرخوردگی خیلیها را می فهمم، زخم خوردن خیلیها را میفهمم، نا امیدی و یاسشان را میفهمم که دلشان نمیخواهد رای بدهند خودم بعد از هژده تیر، بعد از سال هشتادوهشت و بعد از خیلی از اتفاقات دیگر همین حال را داشتم. نسل پدرومادرهایمان که چیزهای بدتری را دیدند فبها. اما خوب که فکر میکنم میبینم این سرخوردگیها، این زخمها و یاسها کاملا و کاملا طبیعی است آن هم در جامعهای که 2500 سال بدون دموکراسی و جمهوریت را سر کرده حالا شاید کمی کمتر ، بله همان 2500 سالی که همه امان باد به غبغب می اندازیم و به آن افتخار میکنیم . توی این 2500 سال خیلی چیزها برایمان عادی شده . برایمان عادی شده که بخواه,رای,بدهیم ...ادامه مطلب