کاغذ پاره های من

ساخت وبلاگ
کامشین:ولله من همیشه به جد اورانگوتان قسم می خورم و بهش افتخار می کنم.یعنی من چندین مرحله از عقب تر رفته ام و میان انسان ریخت ها از اوران گوتان های مو قرمز به یکی افتخار جد بزرگ داده ام و دوستش دارم. البته این جد ما تا اومده به خودش بجنبه، اجلش رسیده بوده.موقع به هم بافته شدن و زنجیر تشکیل دادن، ناامید و یاس ژنوم من را پیجیده اند بهم. طوری از امید دل بریده ام که آدم های امیدوارم من را به خنده می اندازند.من خلسه ندارم اما گاهی در هپروت های ناامیدی، سلحشور بیابان های برفی و یخی می شوم. گاهی هم شازده قصر های سنگی، در مواقعی هم دده برزنگی بینوایی هستم سرگردان بین بودن و نبودن. زیادی به خودم و هپروتی هام میدان بدهم بینوایی می شم بلا زده و تنها در شهرهای طاعون زده، گرسنه ای مانده به راه، یا اسیری از یاد رفته. متاسفانه تعداد بدبخت ها و از یاد رفته های تاریخ انقدر زیاد هست که نشه در یک جایی در زنجیره تناسخ اسیرشون نشد. فقط خدا کنه در این زنجیره بدبختی در عمق سیاه چاله ای به حال خود رها نشده باشم که این سرنوشت همان اسفل السافلین مذهبی هاست.هر وقت فیلم می بینم هپروتهام پررنگ تر می شوند.آخرش هم دستم نیامده که نیاز برای پیدا کردن جد و آباد از کجا می اد. خاک بر سر همه شون که بلد نبودند این ژنوم نکبت را به فنا بدهند تا امروز من مغروق دریای غم و یاس نباشم!این بود انشای من.-------------------------------------------باغبون:فک کنم جد غارنشین من یه آدم لاغر و پوست و استخونی بوده که خیلی خیلی ساده و زودیاور بوده ولی پشتکار خوبی داشته و سخت کوش بوده. زیاد نقاشی میکشیده و گیاهخوار بوده و علاقه ی زیادی به کمک به دیگران داشته حالا دیگران هر موجودی که میخواد باشه درختی که شاخه اش شکسته یا پرنده ای که کاغذ پاره های من...
ما را در سایت کاغذ پاره های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9manjooghf بازدید : 5 تاريخ : دوشنبه 24 ارديبهشت 1403 ساعت: 22:36

یادم هست یکسالی برای تولدم بازی گذاشته بودم. این چند سال یا ننوشتم یا کرونا بود و یا هر چیز دیگر. اما هر سال تبریک گفتن دوستان مجازی حس دیگری دارد. یکی از این دوستان که فقط اسمش را گاهی می‌بینم افشین است. هیچ از او نمی‌دانم جز گاهی راهنمایی‌هایی که در باب کامپیوتر کرده و البته حواس جمعش به روز تولد من. این بازی را به افتخار افشین می‌گذارم اینجا که دیروز اولین نفری بود که تولدم را تبریک گفت حتی زودتر از اینکه پیامک‌های بانک برایم بیاید.می‌خواستم ببینم هیچ وقت به این فکر کرده‌اید که جد غار نشین شما چه شکلی بوده یا چه کارهایی می‌کرده؟ الان بررسی‌های ژنوم نشان داده که بشر فقط یک جد نداشته و حداقل چندتا بابا آدم و ننه هوا وجود داشته. اگر اشتباه نکنم حداقل هفت تایش شناسایی شده البته اینها فقط خردمندهایش بوده که بعضی‌هایشان با نئاندرتالها هم وصلت کرده ‌اند و همه ما ژنهایی را از نئاندرتالها داریم. مثلا دیابت در برخی از انسانها می‌تواند مربوط به ژنوم نئاندرتالشان باشد. و ثابت شده که بسیاری از خصوصیات اخلاقی مثل شجاعت، خجالت و اعتیاد هم مربوط به ژنها است. می‌خواستم دعوتتان کنم یا در کامنت ها و یا در وبلاگ‌های خودتان با توجه به مجموع ویژگی‌های جسمی واخلاقی خودتان، پدر، مادر، پدربزرگ و مادربزرگتان تصور کنید که جد غار نشینتان چطور بوده و چطور زندگی می‌کرده و چطور مرده است. می‌توانید لینک وبلاگها و یا نوشته‌های آپلود شده‌اتان را در کامنت‌ها بگذارید.اول من.جد من یک آدم با قد متوسط و عضله‌های نسبتا قوی بوده که کلا با ریش و پشمش مشکل داشته و از هر فرصتی برای از بین بردن پشم‌هایش استفاده می‌کرده حتی به قیمت کز دادن آنها روی آتش. کلا یکی از دغدغه هایش که مدام فکرش را مشغول می‌کرده و عذابش می‌دا کاغذ پاره های من...
ما را در سایت کاغذ پاره های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9manjooghf بازدید : 16 تاريخ : پنجشنبه 13 ارديبهشت 1403 ساعت: 17:01

در عجب روزگاری زندگی می‌کنیم. یکی که قبلا با سند و مدرک ثابت شده بود که خودش را کشته حالا یک عده از توی خودشان ادعا کرده‌اند که کشته شده. اما من به همین هم شک دارم تناقضاتی در خود سند و نحوه صحت سنجی و البته شبهه‌ای در نتیجه گیریش است. در نتیجه‌گیری فلان را به شقیقه ربط داده است. + نوشته شده در  سه شنبه یازدهم اردیبهشت ۱۴۰۳ساعت 14:41&nbsp توسط منجوق  |  کاغذ پاره های من...
ما را در سایت کاغذ پاره های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9manjooghf بازدید : 16 تاريخ : پنجشنبه 13 ارديبهشت 1403 ساعت: 17:01

دیشب زنگ زدم به ففر. بعد از ده روز بالاخره مادرش را از بیمارستان مرخص کرده بود و به قول خودش می‌‎خواست دیشب را تخت بخوابد. بهش گفتم اینها به ما نمی‌گویند اما امشب وضعیت جنگی است بهتر است آماده بخوابی. اما ففر شعارش این است که چیزی برای نگرانی ندارد و ترجیح میدهد درجا بمیرد. راست هم می‌گوید برای ما که زندگی نکردیم حداقل این حق باید باشد که آسوده و بی زجر بمیریم. دیشب با بچه‌ها کلی بازی کردم و گفتم شاید فرداهایی نباشد. این چند وقت هم بعد از جراحی ریزه علیرغم سردی هوا با ریزه توی اتاق خوابیده‌ام . نور اتاق زیاد است و بوی اگزوز ماشین ها تویش حس می‌شود و سرد است و بخاریش هم خراب. اما تنها حسنش این بود که صبح اتاق پر میشد از آوازهای پرندگان و ناخوداگاه با لبخند بیدار می‌شدم. و بلند که می‌شدم به خودم می‌گفتم هی ! این صدای زندگی است غر نزن و پاشو برو سرکار.امروز صبح که بیدار شدم صدای هیچ پرنده‌ای نمی‌آمد. فضای اتاق خالی بود و فقط نور بود و گرمای تن ریزه. باید اتفاقی افتاده باشد. دیشب کودکی کشته شده. وقتی کودکی کشته شود پرنده‌ها به احترامش سکوت می‌کنند.پ.ن یک بعضی از دوستان نگران تلافی حم له پریشب هستند و مستاصل که کجا پناه بگیرند. خواستم بگم سابقه حملات فرزند ملکه را که نگاه کنید معمولا به تاسیس ات نظ امی حمله می‌کند و نه به مناطق مسکونی. فکر می‌کنم به ویژه در این زمان پای گاه‌های پر تاب هستند. پس هر کجا که می‌خواهید بروید مواظب باشید نزدیک این طور جاها نباشد. به گمانم در حال حاضر مناطق مسکونی امن‌ترین جاهاست.پ.ن دوم می‌خواهم یک کانال برایتان معرفی کنم. نه که بگویم خیلی خیلی قبولش دارم اما نوشته‌های اصغر حکمتیار (دغلکاری نخبگان) بسیار می‌تواند به آگاهی ما ایرانی‌ها از خودمان کمک کند کاغذ پاره های من...
ما را در سایت کاغذ پاره های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9manjooghf بازدید : 18 تاريخ : چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403 ساعت: 0:05

خودشون رفتن پناهگاه

سکوها در کرمانشاه، فارس، ارومیه و کرج بوده و احتمالا جاهای دیگه ( عمدتا غرب) هم هست که ممکنه ازش استفاده نشده باشه.

+ نوشته شده در  پنجشنبه سی ام فروردین ۱۴۰۳ساعت 10:43&nbsp توسط منجوق  | 

کاغذ پاره های من...
ما را در سایت کاغذ پاره های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9manjooghf بازدید : 14 تاريخ : چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403 ساعت: 0:05

ببین کجای کاریم. یک آتش بازی راه میندازیم که یکیش به یه جای درست نمیخوره. انوقت طرف میاد از فاصله 700 کیلومتری اونهم با هواپیما و نه از یک سکوی ثابت روی زمین! یک دیش را میزند که حداکثر قطر آن چند متر است. آنهم چه چیزی را زده؟ دقیقا همان چیزی که وجود همین موشکی که داشته میامده را باید شناسایی میکرده. + نوشته شده در  شنبه یکم اردیبهشت ۱۴۰۳ساعت 10:40&nbsp توسط منجوق  |  کاغذ پاره های من...
ما را در سایت کاغذ پاره های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9manjooghf بازدید : 12 تاريخ : چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403 ساعت: 0:05