دخترم نقطه

ساخت وبلاگ

یکی از کارهای نقطه این بود که وقتی سبدش خالی بود  تا من را می دید سبدش را با دندان بلند می کرد و چپه می گذاشت که یعنی این خالی است.

اگر سبدش  بازهم خالی میماند برش می گرداند و میپرید تویش و دستشویی می کرد بهش می خندیدم و می گفتم یعنی الان ریدی تو مادری کردن من که تو رو گشنه نیگر داشتم؟

-----

وقتی تلویزیون می دیدم می پرید روی مبل و کنار من و رو به تلویزیون دراز می کشید.

شب ها سر ساعت 11.30 میخوابیدم ساعت را حفظ شده بود قبل از اینکه من از جایم بلند شوم میدوید اتاق خواب و می پرید روی تخت . حالا اگر من دیرتر میرفتم همچنان منتظر انجا دراز می نشست . اگر بیشتر از نیم ساعت طول می کشید دوباره بر می گشت پیشم و می نشست پیشم.

اگر سر موقع می رفتم که بخوابم میامد کنارم و دست ها و سرش را می گذاشت روی بازویم من هم تا چشمهایم سنگین بشود نازش می کردم . به محض اینکه متوجه میشد من دارد خوابم میبرد بلند میشد و می رفت پایین پایم که ملافه اش انجا بود می خوابید تا صبح.

سر ساعتی که باید بلند میشدم و چندثانیه قبل از زنگ زدن ساعت پیشانیم را لیس میزد تا بیدار بشوم  اگر روز تعطیل بود و قرار نبود من همان  موقع بیدار بشوم  پتو را می کشیدم روی سرم و نقطه بستگی به میزان گشنگیش داشت اگر خیلی گرسنه نبود میرفت سمت پاهایم و کف پایم را یواش لیس میزد اما اگر خیلی گرسنه بود میرفت بالای سرم و موهایم را می کند. من هم پتو را کامل می کشیدم روی سرم این دفعه می پرید و از روی پتو می نشست روی صورتم و نمی توانستم نفس بکشم و بلند میشدم اما اگر بلند نمیشدم همانجا جیش می کرد و من با خنده از این شیطنتش مجبور بودم بلند شوم. بعدترها  که دید به خاطر این کار تنبیه میشود . وقتی کامل میرفتم زیر پتو دور من روی تخت با سرعت میدوید و پاهای عقبیش را محکم می کوبید روی تشک و به این روش سروصدا می کرد تا من نتوانم بخوابم. 

یک وقت هایی هم چشم هایم را که باز می کردم میدیدم نشسته روی سینه ام درست روی قلبم و زل زده به من به محض اینکه چشم هایم باز میشد میپرید پایین و میدوید سمت آشپزخانه که برایش غذا بگذارم.

یک روش برای اینکه حیوانی به شما خو بگیرد این است که در بچگی بگذاریدش روی قلبتان تا صدا و فرکانس قلب شما را بشناسد.

قبل از مردنش وقتی برای آخرین بار بغلش کردم و گذاشتمش روی قلبم از ان حالت بی هوشی درامد و شروع کرد به لیس زدن انگشتانم. 

ببخشید که مدام این مطلب را کش میدهم اما برای تسکین خودم لازم دارم اینها را بنویسم.

 

 

کاغذ پاره های من...
ما را در سایت کاغذ پاره های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9manjooghf بازدید : 159 تاريخ : سه شنبه 19 شهريور 1398 ساعت: 0:06