خوشبختانه یا بدبختانه 2

ساخت وبلاگ

از فکر اینکه پسرم به چه روزی افتاده کلی گریه کردم چشم هایم  از ژاپنی هم ژاپنی تر شده بود خیلی ناراحت بودم برف هم که بارید ماه واره قطع شد هیچ سرگرمی نداشتم یک فصل از کتاب خلیج نقره ای نوشته جوجو مویز را خواندم و تا ساعت 3 این طرف چرخیدم و ان طرف چرخیدم خوابم نبرد این چند وقت انقدر جلو تی وی دراز می کشیدم تا خوابم می برد تی وی نبود برای همین تا ساعت سه خوابم نبرد اخرش به فکرم رسید رادیو موبایلم را بگذارم و بالاخره با صدای رادیو خوابم برد صدای بیرون باعث می شود صدای صوت داخل گوشم را نشنوم .

خواب دیدم نشسته ام جایی  نمی دانم کجا بود و پاهایم را دراز کرده ام یک دفعه دیدم پسرم خیلی آرام آمد و روی پای راستم نشست بعد سرش را بلند کرد و زل زد به من . دستم را کشیدم به پشتش گفتم تو که حالت خوبه  پس چرا به من گفتن تو حالت خوب نیست. صبح که بیدار شدم شک کردم برای همین دوباره زنگ زدم به خانم مهربانی که عکس آن گربه را گذاشته در کانال به درخواستم یک فیلم از پیشی برام گذاشت و از زمان پیدا کردنش و شواهد معلوم شد که پیشی پسر من نیست. 

پیشی مزبور دوباره باید جراحی شود و دکتر این بار امیدواری بیشتری داده اما گفته پیشی دیگر نمی تواند از پاهایش استفاده کند اما دستهایش سالم است و می تواند با همین دو دست زندگی کند. و برای همین دیگر نمی تواند در کوچه زندگی کند بلکه باید یک حامی داشته باشد. برایش پیغام گذاشتم که برای هزینه جراحی سعی می کنم کمکش کنم  و یا هزینه دورانی که باید بعد از جراحی در پانسیون بماند را بپردازم. و شاید هم بتوانم به طور موقت میزبان پیشی باشم  تا حامی دایم پیدا کند. یا بعد از پیدا شدن حامی ، من حامی حامی باشم که اگر مسافرتی خواست برود یا مهمانی داشت پیشی را به خانه من بیاورد. البته بعد از جراحی با دکترش صحبت می کنم  اگر نیاز به مراقبت دایم نداشته باشد شاید قبولش کنم  چون حتما باید بروم سر کار فعلا تا اطلاع ثانوی توی حسابم یک میلیون و پانصد موجودی دارم ( دل گنده هستم  نه ؟) که این ماه باید 700 بابت قسط ها بدهم بقیه پس انداز هم که صرف بازسازی خانه شده حتما باید کار پیدا بکنم.  دلم می خواهد یک دورکاری به درد بخور با رییس وقت شناس داشته باشم . اخرین دورکاری که داشتم رییسم پنج و نیم صبح، یازده شب ، روز جمعه و تعطیلات رسمی هم ولم نمی کرد اخرش هم زدیم به تیپ و تاپ هم و همکاری تمام شد.

ببخشید که این همه مدت شماها را هم غمگین کردم.

و

لطفا برایم انرژی مثبت بفرستید 

کاغذ پاره های من...
ما را در سایت کاغذ پاره های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9manjooghf بازدید : 150 تاريخ : دوشنبه 7 بهمن 1398 ساعت: 11:16