یک قلب فرو رفته ارزش یک زنگی

ساخت وبلاگ

وقتهای بیکاری در محل کارم می‌روم و با گوگل دوردنیا را می‌گردم از سد مارب در یمن تا بصره و ونیز و البته ولایت. توی ولایت بیشتر وقت‌ها می‌روم می‌ایستم بالای سر مزار مادرم و زل می‌زنم به آنجا. اولش که می‌خواهی گوگل را نصب کنی می‌گوید هر جا که بروی را من رصد خواهم کرد اگر راضی هستی نصبش کن. حالا فکر می‌کنم اگر کسی نقاط بازدید را چک کند با خودش فکر می‌کند در آن نقطه چی هست که این بابا هی می‌رود می‌ایستد بالایش. نمی‌داند که جوابش می‌شود دلتنگی.

امروز بالای سر ولایت بودم گفتم یک دوری اطراف بزنم. راست خیابان درمانگاه را گرفتم و رفتم تا به درختستان برسم. گفته بودم که آنوقت‌ها انتهایش خاکی بود. اما حالا یک میدان تهش بود.هیچ اثری از آن باغهای فرحبخش نبود. زمین‌ها همه چمن بود با درخت‌های پراکنده در حاشیه یا وسط آنها و یا زمین‌های لخت و عور تپه تپه. پر از خیابان کشی که همه آسفالت بودند. تک و توکی هم باغ‌های کوچک با درخت میوه که در ردیف‌های منظم کاشته شده بودند و اصلا از آدم دل نمی بردند. آن گودی درختستان هم سبزی کاری شده بود. اما آن ردیف درخت‌های دورتا دورش هنوز آنجا بودند. سمت چپش را شهرک ساخته بودند که تا لبه فرو افتادگی کشیده شده بود.

دلم بیشتر گرفت. چه شد آن همه خاطره؟ چه شد آن شب نشینی‌های دلچسب؟ چه شد آن نرد عشق‌هایی که آنجا و در آن درختستان زیر آسمان پرستاره باخته بودند؟ وای مادرم خبر دارد؟ حالا اگر بروم بالای سر خاک مادرم و بگویم بلند شو زندگی دوباره به تو داده‌اند که من بسیار دلتنگ توام. اگر بپرسد چه بر سر درختستان آمده و جوابم را بشنود. مطمئنم سرش را دوباره می‌گذارد روی خاک گورش و می‌گوید ولم کن، بدون درختستان زندگی ارزشی ندارد.

فکر می‌کنم از آن همه آدمهایی که به آنجا رفت و آمد داشتند کسی نمانده باشد که خاطره‌ای از زیبایی باغ، آسمان پرستاره، نسیم روحبخش و صدای موسیقی، رقص و جامهای شراب تعریف کند. اما اگر کلاغهایی که بالای درخت‌های حصار اطراف درختستان لانه داشتند هنوز آنجا باشند خاطره‌ها فقط میان آنها باقی مانده که برای جوجه کلاغها تعریف کنند که روزگاری آنجا چقدر زیبا بوده و چه انسانهای زیبایی آنجا رفت و آمد داشته‌اند و چه عشق‌های زیبایی میان آن انسانها زیر سایه آن درختها متولد شده است. چون کلاغها سیصد سال عمر می‌کنند. یعنی خاطرات مادرم نزد کدام یکی‌اشان است؟

+ نوشته شده در  دوشنبه یکم آبان ۱۴۰۲ساعت 15:41&nbsp توسط منجوق  | 

کاغذ پاره های من...
ما را در سایت کاغذ پاره های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9manjooghf بازدید : 63 تاريخ : شنبه 6 آبان 1402 ساعت: 18:30