گربه ها هم دلشان میشکند

احساس خیلی بدی است که بفهمی کسی از تو ناامید شده است حتی اگر آن فرد یک گربه باشد. ساکن  خانه ای که مریلین انجا زندگی می کرد عوض شده  ساکن جدید هم طفلک را بیرون کرده هفته گذشته توی آن سرما و باد مریلین توی کوچه آواره بود و زیر ماشین ها سر میکرد.  از وقتی توی بالکن آن اتفاق برایش افتاد دیگر نگاهم نمیکرد تمام یک سال گذشته هر بار از کوچه رد میشدم با نگاه دنبالم میکرد و حتی گاهی که در خانه باز بود زل میزد به در خانه  که مثلا بیاید داخل. طفلک آنقدر هم ترسو بود که نمیشد بهش غذا داد و البته من هم چون حوصله نداشتم خیلی پاپی اش نشدم  و از این جهت عذاب وجدان دارم . حالا می فهمم طفلک چه حسابی روی من باز کرده بود. دیروز آن طرف خیابان دیدمش  همه موهایش سیخ شده بود و کثیف بود با خودم فکر کردم حتما رفته گشتی بزند . اما امروز هر چه در کوچه گشتم پیدایش نبود حتی رفتم ان ور خیابان هم دنبالش گشتم نبود. طفلک از کوچه ما رفته و ظاهرا دیروز در حال کوچ بوده که من دیدمش.

دوباره حالم گرفته شد .اخرین بار که توی کوچه خودمان زیر یکی از ماشین ها دیدمش صدایش کردم نگاهم نکرد. دیگر دوستم نداشت.

 امروز دنبال گشتنش بی فایده بود چون خیلی دیر شده بود.