عادت

ساخت وبلاگ

داشتم از انتهای کوچه میامدم . یکی از همسایه ها مردی میانسال هم از آن انتهای کوچه میامد در حالی که یک کیسه پر دارو دستش بود و لنگ لنگان میامد و بی حال و توی حال و هوای خودش بود. توی دلم برایش دلسوزی کردم که طفلک چقدر بی حال است یک گربه کنار ماشین داشت برای خودش بازی می کرد و خودش را میمالید به ماشین  مرد  در مسیرش به سمت خانه به کنار ماشین که رسید بدون هیچ علامتی از بیزاری یا ترس و یا ...  در صورتش بلکه خیلی خونسرد بدون اینکه رویش را برگرداند از پهلو لگدی حواله گربه کرد که جکی جان هم نمی توانست چنین لگدی بپراند گربه بیچاره یک متر به هوا پرید  و من از تعجب ماندم که این همان مرد نزار و بیمار و خسته بود آیا؟ 

گاهی بعضی رفتارها برای بعضی ها عادت میشوند فکر می کنم اگر همان لحظه  از مرد می پرسیدم چرا به گربه لگد زدی هاج وواج نگاهم می کرد که چه می گویم چون مطمینم که غیر ارادی و از روی عادت این کار را کرد بدون اینکه متوجه باشد.

پ.ن. بازی جدید بلاگفا این است که نوشته ها را از چپ به راست نمایش میدهد  برای اینکه نوشته ها را درست ببینید باید صفحه را رفرش کنید وگرنه فکر می کنید نوشته به عربی است.

کاغذ پاره های من...
ما را در سایت کاغذ پاره های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9manjooghf بازدید : 166 تاريخ : پنجشنبه 29 اسفند 1398 ساعت: 6:28