یکی از صحنه های زیبای خانه همسایه

ساخت وبلاگ

 یک خانه ای هست روبروی خانه ما. از آن خانه های قدیمی نما سیمان دوطبقه که به صورت ال ساخته شده است دوتا اتاق و سرویس ها طبقه پایین و دوتا اتاق و آشپزخانه طبقه بالا . از آنهایی که اتاقشان دکور گچی یا به اصطلاح پیش بخاری دارد و کانال کولر هم روکار است. و یک بالکن پیش امده هم به کوچه دارد.. یک حیاط کوچک اما دلباز با یک باغچه کوچک در گوشه ای از آن که زمانی صاحبخانه نهال نارنجی در آن کاشته بود.

این خانه را بسیار دوست دارم گاهی از پنجره تماشایش می کنم و تصور می کنم اگر این خانه مال من بود  به جای آپارتمان سازی چه و چه می کردم و .... 

اوایل که به این خانه امدم خانه همسایه بروبیایی داشت زنی و دختری در آن زندگی می کردند نمی دانم مردی در کار بود یا نه . آخر توجهم همیشه به مادرها میرود فقط حضور او را در آن خانه درک می کردم حتی دختر جوان را نمی دیدم. حدود 5 سال پیش زن مرد و دختر بزرگ و دامادش به این خانه آمدند تا دختر جوان تنها نماند  دختر بزرگتر یک عادت داشت که خیلی بلند حرف میزد یکبار که داشت با تلفن بلند بلند حرف میزد فهمیدم که دنبال انحصار وراثت هستند تا بعدش خانه را بفروشند. ظاهرا دوسالی وقت  برد و بعدش اسباب کشی کردند و رفتند و حالا دوسالی میشود که خانه خالی است و در دست یک دلال است تا آن را بسازد. 

حالا اما نهال نارنج قد کشیده و امسال هم برای اولین بار نارنج داد اما هیج کس نارنجهایش را نچید.  و حتی یک نفر اتشی را انداخته بود توی حیاط تا درخت بسوزد که  آتشنشانی نجاتش داد . حالا شیشه های پنجره ها شکسته و توی حیاط پر از خرده ریز و ات و اشغال است و فصل ساخت و ساز که میشود بساز بفروش های محل آن را اجاره می کنند تا وسایل اضافیشان را انجا بگذارند. 

چند شب پیش ساعت ده شب پنجره را که بازکردم دیدم دوتا گربه با فاصله یک متری سیخ نشسته اند روی دیوار  و  دمشان هم به سمت کوچه آویزان است بدون ذره ای تکان خوردن  و در سکوت زل زده اند به خانه و آن را زیر نظر دارند دقیقا عین دوتا کاراگاه  که یک مکان را زیر نظر دارند تا مدتی که من تماشایشان می کردم همچنان بی حرکت بودند. این هم یکی از  صحنه های زیبای این خانه بود.

کاغذ پاره های من...
ما را در سایت کاغذ پاره های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9manjooghf بازدید : 171 تاريخ : چهارشنبه 10 ارديبهشت 1399 ساعت: 23:20