قبل از اینکه چیزی بنویسم باید از بولوت بابت معرفی این کتاب تشکر ویژه کنم. کتاب در واقع یادداشتهای روزانه خانم نها الراضی هنرمند عراقی است که از زمان حمله عراق به کویت تا اشغال کامل عراق ادامه دارد. ترجمه خانم مریم فومنی هم خواندان کتاب را بسیار آسان و روان کرده است. کتاب را میتوانید از نشر چشمه تهیه کنید. شعبه امیرآباد هم 15 درصد تخفیف دارد. نسخه الکترونیکی هم در فیدبیو با قیمت پایینتری موجود است.
کتاب را خواندم و هر لحظه از شباهت اتفاقاتی که برای عراق رخ داد و اتفاقاتی که دارد در ایران رخ میدهد بهت زده شدم. اینکه در شعارها میبینیم و انتظار داریم که یک روز جا سوار هواپیما بشود و برود بسیار ساده انگارانه است. در واقع باید به همه و از جمله خودم بگویم که آن پهلوی بود؛ که وقتی دید مردم نمیخواهندش عطای حکومت را به لقایش بخشید و خیلی چیزها از جمله پول و ثروت و سرمایه را برای مردم گذاشت و سوار هواپیما شد و رفت. اینها از قماش دیگری هستند. اینکه این مسیری که تویش افتادهایم ما را به کجا خواهد برد معادله چند مجهولی است که اعمال مردم، حاکمان و دولتهای خارجی همه در آن نقش دارند. البته وزنه حاکمان گویا سنگینتر است، اگر جنگ داخلی بشود، اگر ایران تجزیه بشود، اگر کشورهای خارجی به ایران حمله بکند، اگر قدرت هستهای بشویم مثل کره شمالی و .... بخش بزرگی مسوولیتش به عهده حاکمان است اما در بخشی که به ما مردم مربوط است بهتر است حواسمان باشد که چه میکنیم و مهمتر از آن اینکه چه نمیکنیم.
17 نوامبر
اتفاق عجیبی دارد میافتد. افراد به ظاهر معمولی کسب و کارهای کوچکی راه میاندازند، پولتان را میگیرند، سرمایهگذاری میکنند و به تان قول سی تا هفتاد درصد سود ماهانه میدهند. اولش خوب شروع میکنند و سرمایهگذاران اولیه سودشان را میگیرند. خبرش به تدریج در اطراف پخش میشود و مردم بیشتر و بیشتر در این سرمایهگذاری شرکت میکنند تا جایی که بعضیها خانه و چیزهای ارزشمندشان را میفروشند و پولش را در این کار میگذارند. چیزی را هم روی کاغذ نمیآورند، فقط اسمت را در دفتری مینویسند. بعد از چند ماه دولت آنها را تحت فشار میگذارد، فرد گرداننده این دم و دستگاه را میاندازند زندان، پول توقیف میشود و سرمایهگذارها همه داروندارشان را از دست میدهند. نظریه من این است که دولت پشت این ماجراست، یک مافیای دولتی درست کردهاند که با حقه مردم را بچاپند. شاید حتی حقوق کارمندان دولت را هم با این پول پرداخت کنند. یکی از این شرکتها مال زن یکی از محافظان صدام است. در تلویزیون هم تبلیغش را کردهاند. شاید این روش آنها برای کنترل تورم افسار گسیخته است! آخرین جوکی که در بغداد دارد دهان به دهان میچرخد این است: گدایی در خیابان جلو کسی را میگیرد و از او پول میخواهد. طرف جواب میدهد: برو شرکت سام پولم آنجاست. گدا میگوید: پول من هم آنجاست.
27 نوامبر
همه دارند از سقوط شرکت سام حرف میزنند. در تلویزیون نشان دادند، یک مرد جوان-یک آرایشگر- و دوتا شریک بی نظیرش. آدم دلش نمیآید یک ده دیناری بهشان بدهد چه برسد به کل داراییاش را. مردم چوب حماقت خودشان را میخورند. هرچه میگذرد بیشتر به این نتیجه میرسم که کار خودشان است.
25 ژانویه
موضوع اصلی گفتوگویمان این بود که آیا عراق میتواند تجزیه شود یا نه. همهمان بر سر این موضوع توافق داشتیم که عراق در یک تقاطعی واقع شده و این که همه عراقیها خونشان مخلوط است، کرد، ترک، فارس و مذاهب مختلفی دارند، سنی، شیعه، مسیحی، یزیدی و این گروه متنوع قرنهاست در کنار هم نسبتا دوستانه زندگی کردهاند. الان چطور میتوانند ما را جدا کنند؟
11 آوریل
این روزها، عوارض خروج از کشور شده دویستهزار دینار، همه میگویند تا تابستان به پانصد هزار هم میرسد.
19 فوریه
دولت هنوز قیمت عوارض خروج را تغییر نداده. چهارصد هزار دینار. به نرخ قدیم میشود بیشتر از 900 دلار برای خروج از کشور. چه کسی دارد که بدهد؟
آخرین ماجرا از گرفتاریهای زندگی در بغداد: قیمت سرسام آور مواد غذایی و کمبود به باغوحش رسیده. موز هیچوقت در بغداد ارزان نبوده، حتی در بهترین اوقات. اما الان قیمتش آن قدر بالاست که باغ وحش دیگر نمیتواند موز بخرد. برای همین به میمونها هویج میدهند. آنها هویج دوست ندارند و آن ها را دانه دانه به سمت بازدیدکنندگان پرتاب میکنند. شیرها هم هویج نمیخورند برای همین میمونهای پیر را میکشند و به شیرها میدهند.
20مه
یک مجسمهساز دیگر را دیدم و تا خانهاش رساندم. در یک کیفی را باز و بسته میکرد که خیلی شبیه کیف دوربینهای شکاری بود. اما گفت این از آنها نیست. آن را زمان جنگ ایران و عراق از یک سرباز مرده ایرانی کش رفته. رویش نوشته شده بود بتهوون و زیر بتهوون نوشته بودند: مواد منفجره دینامیت. فکر کن اسم یک جعبه دینامیت را بگذاری بتهوون، آخر چرا؟چون ناشنوا بوده؟ ازش پرسیدم آیا اول پلاک سربازهای مرده را جمع میکردند. گفت: اصلا و ابدا، هر کسی کار خودش را میکند، آنهایی که دزدی میکنند اول چیزهایی را میدزدند که دوست دارند. از آن جا که او همیشه از عتیقهجات و چیز های قدیمی خوشش میآمده، وقتش را بین خاکریزها و مکانهای باستانی میگذرانده. اما وقتی این جعبه را دیده ، برداشته و گفته شاید به کار بیاید. گفت آن قدر مرده روی زمین بود که دیگر برای آدم عادی شده بود.
15 ژانویه 1996
حدود 150 گروه اپوزیسیون عراقی(معارض) در تبعید وجود دارد، چیزی که از چنین مردم فردگرایی انتظار میرود. چه طور میشود کاری از پیش برد؟ وقتی هم که دور هم جمع میشوند فقط بحث میکنند و همدیگر را متهم میکنند. حرفهای کودکانهای مثل"دستهای تو آلوده به خون است" یا "آن روز در مهمانی سفارت عراق تو را دیدهاند". اغلب دریده و احمقانه. سر هر چیز جزیی یکی به دو میکنند: مثلا آیا میشود بدون خط مشی یا راهبرد انقلاب کرد یا این که بهتر است اول از شر حاکم خلاص شویم و امید داشته باشیم که بعدش خوب پیش برود. تاریخ مدام به ما نشان داده که وقتی عراقیها رهبران خود را سرنگون میکنند، معمولا یکی بدتر از قبلی به جایش میآید. بعد برای خود متاسفتر میشوند.
8 فوریه
آمارهای صلیب سرخ میگوید سه و نیم میلیون عراقی در ده سال گذشته مهاجرت کردهاند. دو میلیون در چند سال گذشته.
30مارس
یاسمینا نوشت که بگوید دارند شکست از ناتو را به عنوان پیروزی جشن میگیرند. بهاش گفتم چیز جدیدی نیست. همه ما شکستهایمان را جشن میگیریم، خصلت دیکتاتوری همین است.
31 اکتبر-صنعا
یک خانم آمریکایی هم در موسسه اقامت دارد که تازه از اورشلیم آمده است. در واقع در اورشلیم زندگی میکند. یک تازه مسیحی است که فکر میکند مذهب خیلی مهم است، میخواهد به بوش رای بدهد چون بوش مذهبی است و درو غ نمیگوید. گفت:آمریکا یک مسیحی خوب لازم دارد که رییس جمهورش بشود.
15 نوامبر
امروز قرار بود در بروکسل، اپوزیسیون عراقیها در غرب جلسه داشته باشند. اما به خاطر دعوا بر سر اینکه چه کسی رهبر باشد لغو شد. در ضمن ویزاهای همه را ندادهاند.
6مارس 2003-بیروت
آمریکا منتظر است سازمان ملل به او اجازه حمله بدهد، اما مدام دارد نشان میدهد که حاضر است بدون اجازه هم این کار را بکند. سازمان ملل به سهم خودش سکوت شرمآوری در مورد هجوم اسراییل به مناطق فلسطینی در پیش گرفته. اسراییل دارد ویران میکند زنان حامله و کودکان را میکشد و خانه هایی را منهدم میکند که مردم هنوز داخلاشان زندگی میکنند. همه اینها پشت حفاظ امنیتی موشکها و وسایل نقلیه مسلح اتفاق میافتد. وقتی آمریکا به عراق حمله کند این سکوت احتمالا تغییری نمیکند. تاکتیک "شوک و بهت" معنایش این است که هیچ کیسه جنازهای به آمریکا فرستاده نخواهد شد. مردگان عراقی را " تلفات جانبی" میخوانند و به زودی فراموش خواهند شد. اما کره شمالی اجازه تولید سلاح هستهای دارد. با مردم متین کره شمالی گفتگو خواهد شد. اصلا هم استاندارد دوگانهای در کار نیست.
کاغذ پاره های من...برچسب : نویسنده : 9manjooghf بازدید : 94