ببین کجای کاریم. یک آتش بازی راه میندازیم که یکیش به یه جای درست نمیخوره. انوقت طرف میاد از فاصله 700 کیلومتری اونهم با هواپیما و نه از یک سکوی ثابت روی زمین! یک دیش را میزند که حداکثر قطر آن چند متر است. آنهم چه چیزی را زده؟ دقیقا همان چیزی که وجود همین موشکی که داشته میامده را باید شناسایی میکرده. + نوشته شده در شنبه یکم اردیبهشت ۱۴۰۳ساعت 10:40  توسط منجوق | بخوانید, ...ادامه مطلب
به مناسبت 29 اسفند اینجا را بخوانید.ودرسته که نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم اما به مناسبت بهار و سال نو یادمون باشه:ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیمای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتابای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهارگر نکوبی شیشه غم را به سنگهفت رنگش میشود هفتاد رنگ ... + نوشته شده در یکشنبه بیست و هفتم اسفند ۱۴۰۲ساعت 16:28  توسط منجوق | بخوانید, ...ادامه مطلب
خیلی وقت ها حرف هایی دارم که نمی خواهم به کسی بگویم.اما می خواهم همه بدانند.اينجا را بخوانيد اما اين را هميشه به ياد داشته باشيد كه نمي توانيد از روي نوشته هايم مرا قضاوت كنيد . چون اين وبلاگ همه زندگي من نيست فقط بخشي است كه من اجازه مي دهم شما بدانيد پس وقتتان را با قضاوت از روي اطلاعات ناقص هدر ندهيد. بخوانید, ...ادامه مطلب
به سلامتی و میمنت معلوم شد که سه تا جزیره اضافه داریم که باید بدهیم بروند. والا به خدا ! کلی خرج روی دستمان گذاشته بودند کلی هم مدعی داشتند که دست از سرمان بر نمیداشتند و هی موی دماغ میشدند. فردا هم که همه یخهای قطبی آب شوند ممکن بود کلا بروند زیر آب و بدبخت شویم. دست ارباب هم درد نکنه که مسوولیتش را به عهده گرفت و این ننگ را از عهده خدمتگزاران ملت برداشتند و گذاشتند روی گرده خودشان. بهشان هم گفتند کمی الکی هارت و پورت کنید که مردم هم باورشان بشود شما اصلا تمایلی به این کار نداشتید. البته خوشحالی نوادگان قاجار را دیگر خودتان یک فکری بکنید آن دیگر به ما مربوط نیست که قاجار در تاریخ رو سفید شدند که ما با جنگ و قشون کشی و وعده وام و ... یکسری ولایات را از ایران جدا کردیم و شماها همین طوری از سر خوش قلبی و رضایت قلبی و برای خوشبختی ساکنان این سه جزیره این کار را میکنید تا زحمت مهاجرت را متقبل نشوند.منکه دارم فکر می کنم خانه را بفروشم بچه ها را بگذارم توی سبد و بروم ساکن یکی از این جزایر بشوم چون از حالا معلوم است که این جزایر دوبیهای آینده خواهندشد. پیشاپیش هم به ساکنان این جزایر نشستن همای سعادت روی دوش سکونتگاهشان را تبریک میگویم. + نوشته شده در چهارشنبه بیست و یکم تیر ۱۴۰۲ساعت 14:57  توسط منجوق | بخوانید, ...ادامه مطلب
عکس خانم در حال کتک خوردن را گذاشتهاند و گفتهاند که اصلا بچهای در مدرسه نداشته. می گویم خوب! یعنی نباید از مسموم شدن بچهها ناراحت بشود؟ یعنی الان منهم نباید ناراحت بشوم چون بچه ای در آن مدرسه نداشتم که مسموم شود. سالهاست که بدون اینکه خودمان بفهمیم فرهنگ"به من چه" را در ما جا انداختهاید.خیلی آرام و بی صدا. پس نهی از منکرتان چه شد؟ نهی از منکر فقط باید در راستای میل شما باید باشد؟یعنی آن موقعی که عراق حمله کرد و خرمشهر را گرفت بقیه ایران باید میگفتند مشکل خودشان است و ما که اصلا گذرمان به خرمشهر هم نمیافتد؟ برای چه برویم بجنگیم؟ هر وقت عراق به شهر خودمان رسید یک کاری میکنیم؟سالهاست که ما را بی رگ کردهاید و ما در برابر تورم و فقر هموطنان، در برابر کشتار در خیابان، در برابر کودکان کار، در برابر افغانهای مهاجر، در برابر کور کردن چشمان زیبا، در برابر اعدام و .... بی رگ بودهایم. اما باید بگویم مردم کم کم دارند بیدار میشوند هرچند هنوز خیلیها حتی بسیاری از معترضین هنوز در پیله تنهایی خودشانند و تا گریبان خودشان را نگیرد صدایشان را بلندتر نمیکنند. در مورد مدارس هم هیچ کس حق ندارد بگوید به من مربوط نیست. این بچهها قبل از هر چیزی انسانند. همه ما برای کودکان حلبچه اشک ریختهایم. اینها هم از همان جنساند. کسی حق ندارد بگوید تو که بچه نداری یا بچه تو که مسموم نشده برای چه آمدهای برای اعتراض. اینها از یکی شدن واتحاد میترسند.قشنگترین توصیف را از عملکرد این روزهای مردم، شهیار قنبری گفت که: ما دوباره ملت شدهایم.هر چند به نظر من هنوز تا اتحاد و یکی شدن راه بسیاری هست. بد نیست آن شعر معروف سعدی را که همه در دبستان خواندهایم را اینجا اضافه کنم.بنی آدم اعضای یک پیکرندکه در آفری, ...ادامه مطلب
پدر آقای ج امروز بعد از روزها بستری و مبارزه با کرونا تسلیم شد برایش صبر آرزو می کنم برای آنهایی که این روزها حتی نمی توانند مراسم ختم برگزار کنند تا کمی تسلی بخش غمشان باشد آنهایی که عزیز از دست داده اند می دانند وقتی عزیزی از دست میدهی مدام چشمت به در است تا با دیدن سایر عزیزان کمی تسلی بیابی . برای من که این طور بوده.و برای مادر و خواهرش آرزوی بهبودی می کنم ., ...ادامه مطلب
احساس خیلی بدی است که بفهمی کسی از تو ناامید شده است حتی اگر آن فرد یک گربه باشد. ساکن خانه ای که مریلین انجا زندگی می کرد عوض شده ساکن جدید هم طفلک را بیرون کرده هفته گذشته توی آن سرما و باد مریلین, ...ادامه مطلب
برای خریدن یک کیلو پیاز رفتم بیرون تازه یادم افتاد که من حساسیت فصلی دارم بیرون رفتن همانا و خاریدن سر و صورت و بینی و چشم و گوش همانا شکنجه ای بود تا برم و برگردم و خودم را نخارانم.یک کار خیلی خوب , ...ادامه مطلب
روبرویت که نشستم احساس کردم زیباترین زن دنیا هستم.تمام مدتی که حرف میزدی حس می کردم روسری سرم نیست و موهایم ریخته اند روی دوش های لختم.آن سه شنبه تکرار نشد و در همان سه شنبه تمام شد. اما هنوز هم یادا, ...ادامه مطلب
به خاطر کفش جدید پاهایم تاول زده و به کفی آن هم حساسیت داده و پوسته پوسته شده. نقظه همین طوری که طبق عادت شبانه اش کف پایم را می لیسد با مهربانی و ملایمت ریز ریز پوسته ها را با دندان های کوچولویش می کند. این طوری آدم از تاول زدن و حساسیت پاهایش هم خوشش می آید.,تاول,تاول پا,تاول سوختگی,تاول دهان,تاول روی زبان,تاول تناسلی,تاول پوستی,تاول به انگلیسی,تاول دست,تاول زدن پا ...ادامه مطلب