فامیلی

ساخت وبلاگ

دیروز یک نفر رو دیدم که فامیلیش چاردولی بود. درسته که از اسم منطقه میاد ولی خوب به نظرم آدم باید در چهارچوب مرزهای کشوری که زندگی میکنه یه اسم و فامیل آبرومند داشته باشه. حالا چرا نمیروند عوضش کنند من نمیدانم. یعنی از ایل و طایفه طرد میشوند؟ یا از ارث محروم. دیگه آخر آدم حسابی حداقل حالا که تو تهران زندگی میکنی برو یه فامیلی برا خودت درست کن اینم نمی‌خوای حذف کنی بگذار پسوند فامیلیت. خداییش از اینکه هر روز همکار مرد و زن و بچه همسایه این طوری صداش میزنن یعنی احساس قدرت میکنه که چهار تا داره؟ چه خبره؟ مردم تو یکیش موندن.

زمان مدرسه یه همکلاسی داشتیم که فامیلیش "بول" بود. هر بار اینو صداش میزدن بره پای تخته ما حالمون به هم میخورد من همش تصورش میکردم که الان به معنای واقعی کلمه اون بول پای تخته است یا مدام داشتم با دقت شلوارشو نگاه می کردم ببینم خیس هست یا نه؟ دختره نه خودش به جاییش بود و نه خانواده اش که بروند عوضش کنند. حالا اینو نشنیدم جای محل باشه. احتمالا اون موقع که داشتن شناسنامه میدادن ارباب بدجنس این فامیلیو داده بود به جد اینها . اینها هم مثل یک امانت گرانبها اصرار داشتن که این فامیلی رو نگه دارند. خیلی ها رو دیده بودم که از این فامیلی ها داشتن که یادگار ارباب هاشون بوده و فقط بعد 57 جرات کردن برن عوضش کنن.

یه همسایه هم داشتیم یه خانم خیلی خوشگل و خوش لباس انوقت فامیلیش بود جلو ده. منظور از فامیلیش ده جلویی بود میدونم. اسم یک دهی تو گیلان هست. این خانم رو وقتی 50 سالش بود دیدم و هر جا هم ازش فامیلیشو می‌پرسیدن راحت می‌گفت. باور کنین بارها دیده بودم که مردها مکث معنی داری می‌کردن وقتی فامیلیشو می‌گفت.

چرا بعضی‌ها روی اسمی که باهاش شناخته می‌شوند بی احساسن و ترجیحشون میراث پدرو مادر و جد و ایل و طایفه است؟ من همین الانم خیلی وقت‌ها وسوسه می‌شوم بروم اسمم را عوض کنم چون قبل از من سه تا بچه با این اسم تو نوزادی مردن و همیشه هم به مادرم می‌گفتم تو چطوری دلت اومد اسم سه تا بچه مرده رو بگذاری رو بچه ای که ده سال منتظر به دنیا اومدنش بودی؟ اما از اینکه کلی مدرک رو باید دوباره اصلاح کنم و بعد هم آخر شناسنامه‌ام دوباره می‌نویسن که اسم قبلیم چی بوده و حالا چی شده منصرف می‌شوم. تنها راهی که به نظرم میرسه اینه که قاچاقی برم یونان و پناهنده بشم و شناسنامه و پاسپورتم رو هم پاره کنم بریزم تو دریا بی‌خیال تحصیلات و دوستام بشم. بعد که منو بردن کمیساریای پناهندگان سازمان ملل اسمی که دوست دارم رو بگم و خودم رو از این نحوست خلاص کنم.

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و یکم خرداد ۱۴۰۳ساعت 16:27&nbsp توسط منجوق  | 

کاغذ پاره های من...
ما را در سایت کاغذ پاره های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9manjooghf بازدید : 14 تاريخ : سه شنبه 22 خرداد 1403 ساعت: 20:13